رویداد ها

رویداد روایت دیدار – شیر زنان ترک

رویداد روایت دیدار - شیر زنان ترک

رویداد روایت دیدار – شیر زنان ترک نوشته : سرکار خانم نورالهدا ماه پری

جان استوارت میل(پدر لیبرالیسم مدرن) که در سال۱۸۶۱ اولین رساله(تحت عنوان «انقیاد زنان»- در باب حقوق زنان در غرب و دفاع از آن را نوشت، در همین رساله حملات زیادی را متوجه زنان کرد که چرا در امور خیریه و کمک به فقرا حضور فعال دارند.

او با این انتقاد، زنان را از حیث ناعاطفی بودن و یا درجه عاطفی بودن همچون مردان طلب کرده است و بر آن بوده که زنان عامل فرهنگ امدادی در جامعه هستند، در حالیکه از منظر لیبرالی او هر کسی باید بر اصل خودخواهی و خودیاری(Self Helping) متکی باشد و اصل کمک به دیگری و ایثار، اصلی باطل است.

این یادداشت آقای سُلگی را در خبرگزاری فارس خواندم و یاد گفتگوی خودم با شیرزنان زنجانی افتادم. در آخرین ایست بازرسی سیل جمعیت صف‌ها‌یمان را به هم زد و ما را مثل یک کل واحد پهلو به پهلوی هم فشرد. کاغذ و خودکار را به زحمت بالا نگه داشتم و پرسیدم: از کجا تشریف آوردید؟

یکیشان که قد بلندی داشت با ته‌لهجه‌ی زیبای ترکی گفت: بنویس قرارگاه جبهه مقاومت زنجان

پرسیدم از جبهه‌ی مقاومت چه خبر؟ سوریه‌تان هم که سقوط کرد؟

دیگری که به شدت خوش‌برخورد و خونسرد بود با لبخند گفت: ما چشم‌مان به دهان آقاست. آقا فرمودند جوانان غیور سوری کشورشان را آزاد می‌کنند.

جمعیت هر لحظه متراکم‌تر می‌شد. با این‌حال خانم‌های زنجانی همچنان خنده‌رو و صبور نگاهم می‌کردند و هی سفارش می‌‌‌‌کردند فلان نکته را از قلم نیندازم.

گفتم اصلا یک چیزی را به من بگویید ببینم! خانم‌ها را چه به حکم جهاد؟ مثلا چه کاری ازتان برمی‌آید؟ پوتین رزم بپوشید و تفنگ دست بگیرید؟

همان خانم قدبلند مهربان لبخند بزرگی زد و جواب داد:

اصلا زندگی ما به قبل و بعد از کلمه‌ی “فرض” تقسیم شده. نمی‌دانی در ینگجه و امین‌آباد چه خبر است. هرکس هرچه توان داشت وسط آورد. یک خانم‌معلم فقط در توانش بود که آش بپزد. اما فکر میکنی هر کاسه آش را چه قیمتی ازش خریدند؟ اولین‌ خریدار برادرش بود که ۵میلیون کارت کشید. در مسجد حضرت زهرا(س) دوبار دیوار را طلاپوش کردیم. خانم‌ها به غیر از سکه سه کیلو و دویست‌گرم طلا به جبهه‌ی مقاومت کمک کردند.

ابروهایم را بالا انداختم و گفتم: معلوم است که وضع مالی توپی دارید. باید هم کمک کنید.

خانم سبزه‌رویی که فشرده به پهلوی راست من قدم برمی‌داشت گفت: اتفاقا بعضی‌های‌مان مستاجریم. یک شب بنده‌خدایی آمد و ۲۵۰میلیون پولی را که برای پیشِ خانه جور کرده بود به مسجد تحویل داد. گفت کمک به لبنان واجب‌تر است.

یک خانم ورزشکار خوش‌تیپی هم هرشب می‌آمد مسجد و بعد از اینکه نمازش را با مانتو می‌خواند شروع می‌کرد به بافت شال و کلاه. آن‌همه چقدر شیک و خوشگل. قشنگ‌ترین مدل‌ها را می‌بافت. خانم‌ها از یک کاموای اهدایی شروع کردند و شب‌های بعد گونی‌گونی کاموا خریدند.

جملات‌شان را تندتند یادداشت می‌کردم در حالی که کتف نفر جلویی میز یادداشتم شده بود و او با مهربانی و بزرگواری تحملم می‌کرد.

گفتم ببینید خانم‌ها! با همه‌ی این حرف‌ها شما شاد نیستید. مقاومت یعنی زندگی غمگین. یعنی از دست دادن همسر و پسر و برادر. یعنی ویرانی خانه‌ها و از دست‌دادن کودکان. در حالی که جنبش زن زندگی آزادی برای شما شادی می‌خواهد.

خانم بسیار باوقاری که جلوتر از همه‌مان ایستاده و تا آن‌لحظه سکوت کرده بود با مهربانی نگاهم کرد. انگار همه‌شان او را می‌شناختند و حرفش برایشان حجت بود. با آرامش خاصی جواب داد: بستگی به نوع نگاه دارد. همسر شهید شادی را در بخشیدن همه‌چیزش در راه خدا می‌داند. غم وقتی به سراغت می‌آید که چیزی را به‌زور از تو بگیرند. اما وقتی خودت آن را با کمال میل پیشکش میکنی به اوج شادی می‌رسی. حضرت موسی ع از خداوند سوال کرد که چرا سید شباب اهل جنت و سیده نساء عالم در امت آخرالزمان است؟ خداوند فرمود زیرا آنها اهل ایثارند.

نه اینکه بقیه‌ی زنان دنیا اهل ایثار نباشند. نه؛ تفاوت ایثار ما زنان مسلمان در آیه‌ی ۱۲۰ سوره‌ی توبه آمده.

 

پرسیدم اجازه دارم در روایت اسمشان را بنویسم؟

گفت بنویس خانم پریشانی، معلم احکام.

دلم میخواست خانم پریشانی را بیشتر به چالش بکشم و بشنوم که با آن لهجه‌ی زیبای زنجانی چه پاسخ‌هایی می‌دهد.

گفتم به نظر شما آینده‌ی ایران امیدوارکننده است؟

یکهو همه‌شان با هم جواب‌های مختلف دادند و اینبار من بودم که لبخند زدم.

با این‌حال جمله‌ی خانم پریشانی از میان همه‌ی حرف‌ها خیلی به دلم نشست.

گفت همین حالا هم همه دل‌شان می‌خواهد مثل ایران باشند. می‌بینی که حتی جنگیدن با ما هم برای کشورها باعث افتخار است.

هرچه پیش بیاید ما تا آخر کنار آقا ایستاده‌ایم. ما ولایت‌مداری را از حضرت زهرا س یاد گرفته‌ایم.

آخر روایتت بنویس:

من یک‌تنه به پای علی ایستاده‌ام

جان شما و جان امام زمانتان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *